شعری از زنده یاد "سیاوش کسرائی" در رثای قهرمان ملی صفرخان قهرمانی

شعری از زنده یاد "سیاوش کسرائی" در رثای قهرمان ملی ایران ، "صفرخان"

آذربایجان را می ماند

سخت و صبور و سترگ

کوه

با برفی بر تارک

با خورشیدی در انبان

آذربایجان را می ماند

آزاد آزادی ستان

اما زندانی زمان

آذربایجان را می ماند

انبوهه خاطره و یادگار

از شهید و زنده

بندی و رها

وپیدا و پنهان

آری به تمامی آذربایجان می ماند

این یک تن

این روستا مرد شیشه وان

صفر

این سومین باقر و ستارخان

در قلب و چشم او

همیشه سهمی برای ماست

از آتش زردشت

وعسل سبلان

کنار نوخاستگان

گلهای تشنه

به گفتگو

چه خوش نشسته بود

این پیر تهمتن مهربان

که هم صخره بود و

هم سایبان

پیرزن مراغه ای که با شاخ گلی

راه دراز را به زیارت آمده بود

شیرین می گفت:

باخین

بیزیم قهرمان

بیزیم قهرمان

سفر نامه های تاریخی درباره عجبشیر و شیشوان

 پارت اول /پست یکم

ايران و منطقه آذربايجان از دير باز به علت موقعيت طبيعي ، سياسي ، نظامي ، اقتصادي و مهمتر از همه فرهنگ درخشان خود مورد توجه ساير مردمان جهان بوده است . به خصوص در صد سال گذشته سياحان متعددي از كشورهاي مختلف اروپا به ايران آمده اند و آثار ارزنده اي از خود به يادگار گذاشته اند كه براي پژوهش درباره اين دوره از تاريخ كشورمان بسيار حائز اهميت است .

نوشته هاي پژوهشگران تاريخ و جغرافيا و همچنين سيّاحان در مورد عجب شير ، بیشتر به توصيف اوضاع روستای شيشوان ، مباحث كشتيراني در درياچه اورميه و نيز وجود قلعة رويين دژ در اين منطقه اختصاص دارد . در اين بخش به اختصار به برخي از اين نوشته ها اشاره خواهد شد.

 

ـ  اوژن اوبن

اوژن اوبن سفير فرانسه در ايران در سفرنامه اش به مسألة كشتيراني در درياچه اورميه و اهميت منطقة عجب شير به عنوان پل ارتباطي در ترانزيت كالا از اردبيل به اورميه و بالعكس تأكيد كرده است.

« از مراغه تا « شيشوان » 24 كيلو متر راه است ، كه بايد گرد سهند را دور زد. ابتدا از دو دهكده بزرگ به نامهاي « خورمزد » و « روشت » كه هر دو در دره هاي كوچك واقع شده اند ، مي گذريم ، بعد بيابان لخت و عوري است ، و آنگاه به آبادي هائي در كنار آبهاي « ديزج رود » مي رسيم. شاهزاده « امامقلي ميرزا » نوه ي فتحعليشاه ، ارباب « شيشوان » است. پدرش « ملك قاسم ميرزا » از سوي عباس ميرزا به حكومت اروميه رفت ، و اجباراً مدت چهارده سال در آن ايالت زندگي نمود . در اثر چنين اقامت طولاني علاقه اي به منطقه پيدا كرد و روستاهاي زيادي را در اطرف درياچه اروميه خريداري نمود . فرزند نيز از ذوق و استعداد پدري ، بهره اي وافي دارد و از بركت نسب عالي اش ، حكومت شهر هاي عمده ی آذربايجان ، براي او ارزاني شده است . هر از گاهي ، در زمين ملكي اش اقامت مي كند . درآمد عمده ی وي از ممر عايدي هفده پارچه روستا كه در جلگه ی مياندوآب دارد ، حاصل مي گردد.       

 اما در حوضه ي « ديزج  رود »  تنها زمينهاي چهار روستا با مساحت يك ، يا يك و نيم فرسنگ طول در نيم فرسنگ عرض ، متعلق به او است . با وجود اين ، خانه اش را در همين جا  [ شيشوان ] ساخته است : يك رشته ساختمانها و حياطهايي كه درختان چنار و تبريزي بر آنها سايه انداخته اند و دور و بر آن را نيز تاكستانها و باغهاي زردآلو و بادام احاطه كرده است . محصول زمينهاي مزبور بسيار متنوع است :گندم ،  جو ،  پنبه ،كرچك ، بادام ، كشمش ؛ حتي در كنار درياچه برنج. در چراگاهها و نمكزارهايي  كه از عقب نشيني آبهاي درياچه به وجود آمده است ، دو هزار رأس گوسفند ، چهار صد گاو و گاو ميش ، به چرا مشغولند. « امامقلي ميرزا » قد متوسط ، موهاي بلند سياه ، سبيل آويزاني دارد و موهاي سبيلش تازه تازه جو گندمي مي شود صورتش سرخ و سفيد و دوست داشتني است. او لباس اونيفورم مي پوشد ،  با علامتهاي ايراني از الماس روي دوشهايش. پدرش يك زوج فرانسوي را براي تربيت فرزندش از خارج آورده بود . از اينجهت ، با زبان ما آشنايي كمي دارد. او مرد پرهيزكار و لايقي است كه جز «كربلا » به جاي ديگر مسافرت نكرده. رفتار و حركاتش بي عيب ، خانه اش بسيار مرتب و خوب است. شام با شكوهي نيز براي ما تدارك ديده بود صبح فرداي آن روز ، با اسب حركت كرديم. عده اي سوار نيز از پشت سر ما راه افتادند ، و چند رأس اسب يدكي ، چند تازي و باز به همراه داشتند. چنانچه شاهزاده پرنده اي در هوا مي ديد ، چهار نعل به نزديك ترين نقطه نسبت به آن پرنده اسب مي تاخت و در آسمان تيري به سويش خالي مي كرد. در سوي مغرب ، جلگه « ديزج رود » با چند رشته تپه ، از درياچه جدا مي شود . ساكنان اين ناحيه را افراد ايل بهارلو ، يكي از ايلهاي هفتگانه ي ترك كه در آغاز كار به سلسله صفوي ياري كردند، تشكيل مي دهند. از خليج كوچك « جامش داغ » به عنوان بندرگاه استفاده مي كنند. كشتي هاي كوچك در وسط دو نقطه پر سنگلاخ ، به لنگرگاه شني نزديك مي شوند. در وسط درياچه ، جزيره هاي كوه مانند ، از ميان آبهاي آبي ، سر به بيرون آوردند. « امامقلي ميرزا » انحصار كشتي راني روي درياچه اروميه را در اختيار خود دارد و تا كنون سه قايق بزرگ عرشه دار - هر كدام با نه سرنشين ، به آب انداخته و در انتظار قريب الوقوع يك فروند كشتي بخاري است. قايقها در ميان جزيره ها رفت و آمد مي كنند ، اگر هوا و باد مناسب باشد ، در مدت هشت ساعت يا نه ساعت به ساحل اروميه مي رسند. آهن و منسوجاتي كه از طريق اردبيل وارد مي شود ، با همين قايقها به اروميه حمل مي گردد و در موقع برگشت آنها را توتون بار مي كنند. در گذرگاه « قارقا بازار » به طور ميان بر ، از دشت نمكزار پهناوری گذشتيم ،كه اين دشت ، كوه « شاهي » را به دره ي تبريز وصل  مي كند ... ».

 

ـ  دكتر هوگوگروته

دكتر هوگو گروته جغرافيدان وقوم شناس مشهور آلماني است و طي سفرهاي متعددي كه به كشور هاي آسيايي ، آفريقايي و آمريكاي جنوبي داشت ، تحقيقات ارزنده اي در مورد جغرافيا و قوم شناسي و وضع اقتصادي و اجتماعي اين مناطق از خود به يادگار گذاشت. « ... آنچه كه من در تبريز مشاهده كردم اين بود كه در مردم نوعي ناشكيبائي توأم با عصبانيت و عشق و علاقه مفرط به بحث و مشاجره ديده مي شد . هر روز در گوشه و كنار بازار و خيابانها عده اي دور هم جمع شده و درباره مسائل سیاسي و اجتماعي روز بحث مي كردند.

 « انجمن ايالتي » نيز هر روز تشكيل جلسه مي داد . انجمن در صدد بود با اعزام مبلغ به شهرهاي ديگر آذربايجان آنان را تشويق كند كه از تبريز سرمشق گرفته و براي خود نهادهاي مردمي و دسته هاي فدائي تشكيل دهند . ضمناً در اين مدت برايم آشكار شد كه اين حرف ايرانيان كه مي گويند « تبريز سر انقلاب      [مشروطه ] ايران است » كاملاً صحت دارد . اواسط ماه دسامبر بعد از چند روز هواي آفتابي ، ابرهاي تيره رنگ آسمان را پوشاندند كه روز به روز بر تيرگي و تراكمشان افزوده مي شد . به گفتة كساني كه با آب و هواي شهر آشنا بودند اينك هنگام ريزش نخستين برفهاي زمستاني فرا رسيده بود . اين برفها معمولاً يكي دو هفته به روي دشت اطراف شهر باقي مي ماند و به علت ضخامتش كه ممكن است به يك متر هم برسد مدتها عبور و مرور را مسدود مي كند . خيلي مايل بودم بدون ترس از طوفانهاي زمستاني كه سال گذشته به هنگام سياحت از كوههاي توروس در آسياي صغير گرفتار آن شدم از درياچة اروميه و مناطق مرزي ايران و عثماني نيز ديدن كنم . ليكن علاوه بر نامساعد بودن آب و هوا ، اوضاع ناآرام سياسي نيز اجراي اين تصميم را امري ناممكن ساخته بود. وقتي از مقامات ايراني در خواست كردم كه محافظيني در اختيارم بگذارند تا بتوانم از جنوب درياچة اروميه و شهرهاي مراغه و ساوجبلاغ ديدن كنم آنها به گونه اي به اين درخواست پاسخ دادند كه به خوبي نشان داد  كه فعلاً خود ايرانيان در اين منطقه كه مورد تاخت و تاز ايلات کُرد واقع شده است نفوذ چنداني ندارند . حتي نتوانستم ، با برقراري ارتباط تلگرافي با اروميه از ميسيون آلمانيها سؤال كنم كه آيا كشتي تجاري كه توسط يك مهندس آلماني مونتاژ شده مشغول به كار است يا نه ؟

 اين كشتي مسافرين را كه از كرانه شرقي درياچه ، يعني از عجبشير به باقشلو كه در كرانه غربي واقع است ، حمل مي كند . اين خط كشتي راني را شاهزاده  « امام قلي ميرزا » حكمران سابق اروميه كه مالك ثروتمندي است و جزاير دریاچة اروميه نيز به او تعلق دارد داير كرده است .او بـراي اين كـار چند قايق موتوري از آلمان وارد كـرده و جهت رانـدن آنها نیـز اشخاص مناسب را استخدام نموده است ... ».

نویسنده : استاد عزیزمان اقای امیر چهره گشا نویسنده دوست داشتنی عجبشیر

 

سفر نامه های تاریخی درباره عجبشیر و شیشوان

 پارت اول /پست یکم

ايران و منطقه آذربايجان از دير باز به علت موقعيت طبيعي ، سياسي ، نظامي ، اقتصادي و مهمتر از همه فرهنگ درخشان خود مورد توجه ساير مردمان جهان بوده است . به خصوص در صد سال گذشته سياحان متعددي از كشورهاي مختلف اروپا به ايران آمده اند و آثار ارزنده اي از خود به يادگار گذاشته اند كه براي پژوهش درباره اين دوره از تاريخ كشورمان بسيار حائز اهميت است .

نوشته هاي پژوهشگران تاريخ و جغرافيا و همچنين سيّاحان در مورد عجب شير ، بیشتر به توصيف اوضاع روستای شيشوان ، مباحث كشتيراني در درياچه اورميه و نيز وجود قلعة رويين دژ در اين منطقه اختصاص دارد . در اين بخش به اختصار به برخي از اين نوشته ها اشاره خواهد شد.

 

ـ  اوژن اوبن

اوژن اوبن سفير فرانسه در ايران در سفرنامه اش به مسألة كشتيراني در درياچه اورميه و اهميت منطقة عجب شير به عنوان پل ارتباطي در ترانزيت كالا از اردبيل به اورميه و بالعكس تأكيد كرده است.

« از مراغه تا « شيشوان » 24 كيلو متر راه است ، كه بايد گرد سهند را دور زد. ابتدا از دو دهكده بزرگ به نامهاي « خورمزد » و « روشت » كه هر دو در دره هاي كوچك واقع شده اند ، مي گذريم ، بعد بيابان لخت و عوري است ، و آنگاه به آبادي هائي در كنار آبهاي « ديزج رود » مي رسيم. شاهزاده « امامقلي ميرزا » نوه ي فتحعليشاه ، ارباب « شيشوان » است. پدرش « ملك قاسم ميرزا » از سوي عباس ميرزا به حكومت اروميه رفت ، و اجباراً مدت چهارده سال در آن ايالت زندگي نمود . در اثر چنين اقامت طولاني علاقه اي به منطقه پيدا كرد و روستاهاي زيادي را در اطرف درياچه اروميه خريداري نمود . فرزند نيز از ذوق و استعداد پدري ، بهره اي وافي دارد و از بركت نسب عالي اش ، حكومت شهر هاي عمده ی آذربايجان ، براي او ارزاني شده است . هر از گاهي ، در زمين ملكي اش اقامت مي كند . درآمد عمده ی وي از ممر عايدي هفده پارچه روستا كه در جلگه ی مياندوآب دارد ، حاصل مي گردد.       

 اما در حوضه ي « ديزج  رود »  تنها زمينهاي چهار روستا با مساحت يك ، يا يك و نيم فرسنگ طول در نيم فرسنگ عرض ، متعلق به او است . با وجود اين ، خانه اش را در همين جا  [ شيشوان ] ساخته است : يك رشته ساختمانها و حياطهايي كه درختان چنار و تبريزي بر آنها سايه انداخته اند و دور و بر آن را نيز تاكستانها و باغهاي زردآلو و بادام احاطه كرده است . محصول زمينهاي مزبور بسيار متنوع است :گندم ،  جو ،  پنبه ،كرچك ، بادام ، كشمش ؛ حتي در كنار درياچه برنج. در چراگاهها و نمكزارهايي  كه از عقب نشيني آبهاي درياچه به وجود آمده است ، دو هزار رأس گوسفند ، چهار صد گاو و گاو ميش ، به چرا مشغولند. « امامقلي ميرزا » قد متوسط ، موهاي بلند سياه ، سبيل آويزاني دارد و موهاي سبيلش تازه تازه جو گندمي مي شود صورتش سرخ و سفيد و دوست داشتني است. او لباس اونيفورم مي پوشد ،  با علامتهاي ايراني از الماس روي دوشهايش. پدرش يك زوج فرانسوي را براي تربيت فرزندش از خارج آورده بود . از اينجهت ، با زبان ما آشنايي كمي دارد. او مرد پرهيزكار و لايقي است كه جز «كربلا » به جاي ديگر مسافرت نكرده. رفتار و حركاتش بي عيب ، خانه اش بسيار مرتب و خوب است. شام با شكوهي نيز براي ما تدارك ديده بود صبح فرداي آن روز ، با اسب حركت كرديم. عده اي سوار نيز از پشت سر ما راه افتادند ، و چند رأس اسب يدكي ، چند تازي و باز به همراه داشتند. چنانچه شاهزاده پرنده اي در هوا مي ديد ، چهار نعل به نزديك ترين نقطه نسبت به آن پرنده اسب مي تاخت و در آسمان تيري به سويش خالي مي كرد. در سوي مغرب ، جلگه « ديزج رود » با چند رشته تپه ، از درياچه جدا مي شود . ساكنان اين ناحيه را افراد ايل بهارلو ، يكي از ايلهاي هفتگانه ي ترك كه در آغاز كار به سلسله صفوي ياري كردند، تشكيل مي دهند. از خليج كوچك « جامش داغ » به عنوان بندرگاه استفاده مي كنند. كشتي هاي كوچك در وسط دو نقطه پر سنگلاخ ، به لنگرگاه شني نزديك مي شوند. در وسط درياچه ، جزيره هاي كوه مانند ، از ميان آبهاي آبي ، سر به بيرون آوردند. « امامقلي ميرزا » انحصار كشتي راني روي درياچه اروميه را در اختيار خود دارد و تا كنون سه قايق بزرگ عرشه دار - هر كدام با نه سرنشين ، به آب انداخته و در انتظار قريب الوقوع يك فروند كشتي بخاري است. قايقها در ميان جزيره ها رفت و آمد مي كنند ، اگر هوا و باد مناسب باشد ، در مدت هشت ساعت يا نه ساعت به ساحل اروميه مي رسند. آهن و منسوجاتي كه از طريق اردبيل وارد مي شود ، با همين قايقها به اروميه حمل مي گردد و در موقع برگشت آنها را توتون بار مي كنند. در گذرگاه « قارقا بازار » به طور ميان بر ، از دشت نمكزار پهناوری گذشتيم ،كه اين دشت ، كوه « شاهي » را به دره ي تبريز وصل  مي كند ... ».

 

ـ  دكتر هوگوگروته

دكتر هوگو گروته جغرافيدان وقوم شناس مشهور آلماني است و طي سفرهاي متعددي كه به كشور هاي آسيايي ، آفريقايي و آمريكاي جنوبي داشت ، تحقيقات ارزنده اي در مورد جغرافيا و قوم شناسي و وضع اقتصادي و اجتماعي اين مناطق از خود به يادگار گذاشت. « ... آنچه كه من در تبريز مشاهده كردم اين بود كه در مردم نوعي ناشكيبائي توأم با عصبانيت و عشق و علاقه مفرط به بحث و مشاجره ديده مي شد . هر روز در گوشه و كنار بازار و خيابانها عده اي دور هم جمع شده و درباره مسائل سیاسي و اجتماعي روز بحث مي كردند.

 « انجمن ايالتي » نيز هر روز تشكيل جلسه مي داد . انجمن در صدد بود با اعزام مبلغ به شهرهاي ديگر آذربايجان آنان را تشويق كند كه از تبريز سرمشق گرفته و براي خود نهادهاي مردمي و دسته هاي فدائي تشكيل دهند . ضمناً در اين مدت برايم آشكار شد كه اين حرف ايرانيان كه مي گويند « تبريز سر انقلاب      [مشروطه ] ايران است » كاملاً صحت دارد . اواسط ماه دسامبر بعد از چند روز هواي آفتابي ، ابرهاي تيره رنگ آسمان را پوشاندند كه روز به روز بر تيرگي و تراكمشان افزوده مي شد . به گفتة كساني كه با آب و هواي شهر آشنا بودند اينك هنگام ريزش نخستين برفهاي زمستاني فرا رسيده بود . اين برفها معمولاً يكي دو هفته به روي دشت اطراف شهر باقي مي ماند و به علت ضخامتش كه ممكن است به يك متر هم برسد مدتها عبور و مرور را مسدود مي كند . خيلي مايل بودم بدون ترس از طوفانهاي زمستاني كه سال گذشته به هنگام سياحت از كوههاي توروس در آسياي صغير گرفتار آن شدم از درياچة اروميه و مناطق مرزي ايران و عثماني نيز ديدن كنم . ليكن علاوه بر نامساعد بودن آب و هوا ، اوضاع ناآرام سياسي نيز اجراي اين تصميم را امري ناممكن ساخته بود. وقتي از مقامات ايراني در خواست كردم كه محافظيني در اختيارم بگذارند تا بتوانم از جنوب درياچة اروميه و شهرهاي مراغه و ساوجبلاغ ديدن كنم آنها به گونه اي به اين درخواست پاسخ دادند كه به خوبي نشان داد  كه فعلاً خود ايرانيان در اين منطقه كه مورد تاخت و تاز ايلات کُرد واقع شده است نفوذ چنداني ندارند . حتي نتوانستم ، با برقراري ارتباط تلگرافي با اروميه از ميسيون آلمانيها سؤال كنم كه آيا كشتي تجاري كه توسط يك مهندس آلماني مونتاژ شده مشغول به كار است يا نه ؟

 اين كشتي مسافرين را كه از كرانه شرقي درياچه ، يعني از عجبشير به باقشلو كه در كرانه غربي واقع است ، حمل مي كند . اين خط كشتي راني را شاهزاده  « امام قلي ميرزا » حكمران سابق اروميه كه مالك ثروتمندي است و جزاير دریاچة اروميه نيز به او تعلق دارد داير كرده است .او بـراي اين كـار چند قايق موتوري از آلمان وارد كـرده و جهت رانـدن آنها نیـز اشخاص مناسب را استخدام نموده است ... ».

نویسنده : استاد عزیزمان اقای امیر چهره گشا نویسنده دوست داشتنی عجبشیر